عطر شمشاد

متن مرتبط با «نسیم خاک کوی تو بوی بهار میدهد» در سایت عطر شمشاد نوشته شده است

نقد، داستان ؛ بوی تمشک های وخشی از روزنامه معین

  • «پرده را کنار می زند نور به ایوان می تابد.چشم هایش را ریز می کند و با انگشت خط شیشه را می گیرد. یک خط دیگر پایین آمده بود.از ترس دندان هایش به هم می خورد.پیدایش نبود- انگار آب شده بود رفته بود توی زمی, ...ادامه مطلب

  • صدای تو...

  • تاريخ : یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۵   بهار آمده جانا برخيز گل هاي باغ سراغ تو گيرند،دست من نيست ايوان خانه و سفره ي سرتاسر اين همه مهمان ، گرماي دستان تو نيست به رقص آمده گل و شبنم وشاخساران ،  بروي پنجره ، پرده اتاق هواي تو هست ،اما نگاه تو نيست صداي هو هوي باد و مي گذرم لرزان صداي همه هست ولي شبيه صداي تو نيست تو محرم رازي اما ، رد دستان تو نيست بيا كه شعله عشقت ، خاموش شدني نيست بيا كه ب,صدای ...ادامه مطلب

  • بخش دوم بوی تمشک های وحشی

  • دیگر نه تنها به حرف مرد که شوهرش بود، گوش نمی داد، بلکه به حرف مادر هم اعتنا نمی‌کرد و نمی‌آمد تا کمک حالش باشد. مادر دیگر او را نمی دید، فقط می‌شنید که روز قبل دسته گلی سرخ و زیبا چیده و داده به آب نهر؛ نهری که توی باغ بزرگ جریان داشت و می‌رفت تا برسد به رودخانه. پاورچین و پاورچین از توی باغ می‌گذشت تا بوته‌های کاهو و باقالی را لِه نکند تا برسد به تمشک‌های وحشی.     مرد آمد توی حیاط و گلاب و آینه و شانه را توی ساک گذاشت.به چند نخ موی تُنگ پشت سرش دست کشید، شلوار گشادش را صاف کرد و وسایل توی ساک دستی را نشان مادرزنش داد.    «ببین عزّت خانم برای دخترت کم ن, ...ادامه مطلب

  • بخش سوم «بوی تمشک های وحشی»

  •   بخش سوم «بوی تمشک های وحشی»  از : فریده چوبچیان   «ذلیل مرده غلام سماور روشنه؟!»     بیرون می آمد. نرده را می‌گرفت با جستی خودش را پرت می‌کرد توی حیاط . دیگر خبری از او نمی‌شد و تا غروب، تا وقت اذان که کارگرها گاوها را می‌دوشیدند. دهانش طعم تلخ بادام می داد. دهانش را باز نگه داشته بود تا تف کند بیخ دیوار.    از چاه آب برمي دارد و کارگرها سطل‌های شیر را مي‌بردند ، به اتاق پایین و خلخالی‌ها دود هیزمشان پر می‌شد توی حیاط و خانم دیگ بزرگ را برمی داشت از روی اجاق.    مادر واقعی‌اش نبود. آن موقع نمی دانست. صدا می‌کرد :خانم. نمی دانست چرا باید با آن مرد می‌ر, ...ادامه مطلب

  • بخش چهارم بوی تمشک های وحشی : فریده چوبچیان

  •           «بوی تمشک های وحشی»    سگ‌ها توی حیاط ،ته مانده غذای بشقاب‌ها را می خوردند. زن‌ها با خنده از حیاط رد می‌شدند تا به باغ بروند برای چیدن برگ‌های تازهٔ چای. برگ‌های بهاره چای چه عطری داشتند وقتی کارگرها با زنبیل از توی حیاط رد می‌شدند و می‌رفتند کارخانه. طوبی پا برهنه می‌دوید دنبالشان و همراه بچه‌ها تا غروب آفتاب بازی می‌کرد و شب همه با هم حرف می‌زدند و معلوم نبود کی خوابشان می‌برد. وقتی مرد  آمد همهٔ بازی‌های کودکانه رفته بود و معلوم نبود کجا رفته بود ؟    طوبی خیره می‌ماند به نقطه ای و با تکان‌های جنیفر کوچولو به خودش می آمد.    وقتی تو, ...ادامه مطلب

  • بخش آخر بوی تمشک های وحشی : فریده چوبچیان

  •             بوی تمشک های وحشی   عطری داشتند وقتی کارگرها با زنبیل از توی حیاط رد می‌شدند و می‌رفتند کارخانه. طوبی پا برهنه می‌دوید دنبالشان و همراه بچه‌ها تا غروب آفتاب بازی می‌کرد.    وقتی توی ساحل مدیترانه ساعت‌ها پابرهنه روی ماسه‌ها راه می‌رفت دل نداشت دمپایی پا کند.    عادت کرده بود پابرهنه بدود توی کوچه باغ‌ها. از همه جلوتر می دوید و بیش تراز بقیهٔ بچه‌ها آلوچه  می‌چید و توی دامنش می‌ریخت. جف می‌پرسید: «‌های خانم خانما باز رفتی تو فکر، تو اون باغ بزرگ.»    برای جف همه را تعریف نکرده بود. به جف نگفته بود مزه آلوچه شیرین با خوردن ترکه توت به دس, ...ادامه مطلب

  • بوی بهار می دهد

  • امروز 28 اسفند 94 يك روز خوب و يك ساعت دوچرخه سواري در بهشت لنگرود ,بوی بهار می دهد,بوي بهار مي دهد,دانلود بوی بهار میدهد,ترانه بوی بهار میدهد,نادر گلچین بوی بهار میدهد,دانلود آهنگ بوی بهار می دهد,بهشت آرزوی تو بوی بهار می دهد,سپیدی گلوی تو بوی بهار می دهد,نسیم خاک کوی تو بوی بهار میدهد,دانلود بوی بهار می دهد نادر گلچین ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها