نقد، داستان ؛ بوی تمشک های وخشی از روزنامه معین

ساخت وبلاگ

«پرده را کنار می زند نور به ایوان می تابد.چشم هایش را ریز می کند و با انگشت خط شیشه را می گیرد. یک خط دیگر پایین آمده بود.از ترس دندان هایش به هم می خورد.پیدایش نبود- انگار آب شده بود رفته بود توی زمین.چراغ از بی نفتی، پت پت می کرد.صدای شغال ها از دور شنیده می شد.»
اتفاق ها افتادنی اند مانع پذیر هم نیستند. البته نه روزمرگی ها، مثل رسیدن و افتادن سیبی از درخت که آن هم به جای خود، بلکه اینجا صحبت از اتفاقی است در متن که محصول روابط دیالکتیکی است پیدا و پنهان است. بوی تمشک های وحشی اتفاقی از همین جنس است.البته این کلی گویی از عدم توانایی نگارنده متن در نقد و بررسی همه جانبه ی داستان, حکایت دارد و با توجه به بضاعت محدود، بیشتر به معرفی اثر می پردازد.
اما همه داستان, یک جمله است سرگذشت دختر کم سن و سالی که در شرایط تحمیلی باید تن به ازدواج تحمیلی بدهد.اما نه ، زود قضاوت نکنید نگویید نخ نماست یا مثلا فیلم ستایش برانگیز (مادیان) هم راوی تصویری جانکاه از این دست بوده.
     نقد، قدرت و نفوذ قلم را در متن بررسی می کند، کنکاشی در زوایای فنی و تخصصی اثر و لایه های زیرین و پنهان است. جدا از هدونیسم(التذاذ ادبی)
«پرده را کنار می زند»
اولین قدم هنری یا اولین جمله آغاز می شود یک فاکتور موفق و شروعی فوق العاده. راوی پرده را کنار می زند مخاطب را نه به خواندن، بلکه به دیدن می خواند، سرگذشتی، داستان,ی که باید دیده شود.این انتخابی روانشناسانه است و ادامه ی داستان, همین مسیر را با موفقیت دنبال می کند همین فاکتورها، راه را برای نقد باز می گذارد ویژگی تأویل پذیری جمله نیز پوشیده نیست. زندگی نمایشی است که با کنار زدن پرده انسان نقش خود و دیگران را می بیند بازی هایی که به ظاهر از چشم انظار پنهان می ماند و در خود فریبی و نسیان آدم ها فراموش می شود.
فضا سازی با نوعی گسست-پراکندگی و توحش آمیخته است همین خود بیانگر زاویه دید راوی به زوایای دور دست وطرح آشفتکی های زندگی است. رابطه ی تنگاتنگ فضا با عنوان داستان, خود از عناصر زیبایی شناسی است.
موتیف ها – ایماژها – انتخاب لحن – آمیختگی سادگی و پیچیدگی – درهم آمیختن عنصر زمان و مکان – چفت و بست عناصر، لایه های زیرینی را در متن می آفریند که گاه در سطح خودنمایی می کند.
«دسته گلی سرخ و زیبا چیده داده به آب نهر... تا برسد به تمشک های وحشی / زن دیگر در آن خانه نبود تا بترسد و نگران نفت باشد که خط به خط پایین می آمد و فتیله به پت پت بیفتد.»
موتیف های گل به آب دادن – تمشک های وحشی – خط به خط پایین آمدن نفت، حرکت پایداری را در متن به موازات ازلیت و ابدیت زندگی به جریان می اندازد و از طرفی گسست های و پراکندگی های الزامی را به هم متصل می کند و عمیق تر اینکه پتانسیل تاویل را همچنان گوشزد می کند و خلاقیت مخاطب را در نماد سازی عناصر برمی انگیزد.
      «ترس، پشت پنجره تا نیمه ایوان چوبی آمده بود/ آن باغ بزرگ با نهرهای پای درخت هایش می رفت تا فراموشی/ طوبی شده بود خود ترس/ این عکس چقدر راه آمده بود.»
   شاعرانگی از جنس درد تصویرهایی که از آبشخور سور رئال تغذیه می شود، هارمونی جذابی از هم خوانی فرم و متن است. قلم، شاعر می شود و از جغرافیای ادبیات به شعر می رسد. این یعنی درونی شدن و پروردن، تعهد به متن در نهایت رسیدن به زبان.
  «غلط کردی با بچه ها رفتی بالای درخت تو دیگه بزرگ شدی! آخه بی انصاف من همش یازده سالمه...»
«می گفت، ولی آنقدر آرام که فقط خودش می شنید»
«او لباس گشاد مادرش را دور کمرش پیچیده بود تا توی تنش لق نزند، وقتی می رود توالت، صاحب خانه از خنده روده بر شود.»
«صدا توی گلویش مانده و بیرون نیامده بود»
«های خانم خانما! باز رفتی تو فکر، تو اون باغ بزرگ/ برای جف همه را تعریف نکرده بود، نگفته بود مزه ی آلوچه ی شیرین با خوردن ترکه ی توت به دست و پای لخت چه لذتی دارد.»
     واژه ها پا به پای درد چیده می شوند، قلم در عروجی به اندازه ی (قاب قوسین او ادنی) است.
    مصداق قدم به قدم(لقد خلقنا الانسان فی کبد) است. هیچ واژه، هیچ جمله، هیچ فضایی را نمی توان حذف کرد یا تغییر داد.
ترکیب پارادوسیکال(دست های جوان و ترک خورده ی دختر) کشفی جادویی در کشیدن شیره ی واژه به نفع متن است.
    یک خاطره – یک داستان, و فضایی رمانتیک که با همه ی شاعرانگی طبیعی ترین سیر خود را طی می کند. متنی که شعریت را برای اهل نظر در خود پنهان دارد. ناتورالیسم غالب رابطه تنگاتنگ انسان و طبیعت است و در محتوای اثر منازعات بین غم و شادی ، یأس و امید، تلخی و شیرینی ذائقه مخاطب را سیراب و او را به دنباله گیری آنی اثر تحریک می کند. حتی بدون حضور راوی.
    متفاوت از هر اثر، دیگر چوبچیان دانای کل نیست از شاخه بندی ادبیات تعلیمی فاصله گرفته حتی نصیحت هم نمی کند. حتی تکه ای از تاریخ نه برای درس عبرت بلکه دستمایه ی یک رئالیسم محض است.

عطر شمشاد...
ما را در سایت عطر شمشاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3atr-e-shemshad5 بازدید : 272 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:24